تسبيح عبارت است از تنزيه قولي خداوند از هر نقص و عيب. تسبيح موجودات عالم، به معناي حقيقي آن است؛نه به معناي مجازي آن؛ يعني، دلالت وجود معلول بر علت و كمال علت. گرچه اين تسبيح حقيقي اشيا يا الفاظ ولغات و اموات نيست.
توضيح: در معناي تسبيح سه امر وجود دارد كه بدون تحقق هر يك معناي حقيقي تسبيح حاصل نميشود: 1- نفيهر نقصي از خداوند، 2- علم و شعور تسبيح گوينده، 3- قولي بودن تسبيح.
نسبت به تحقق امر اول در موجودات عالم بحثي نيست. هر مخلوقي در اين عالم با زبان فقر و احتياج خود، خبر ازخالق سبحان ميدهد و اين همان معناي تسبيح تكويني است (تسبيح تكويني در مقابل تسبيح به معناي حقيقي استو بدين معنا است كه هر مخلوقي در اين جهان به عنوان اين كه معلول است، خبر از خالق و علت خود ميدهد و از آنجا كه موجود ناقص و نيازمندي است، خبر از كمال و بينيازي علت خود ميدهد. اما اين خبر دادن آگاهانه و از رويشعور نيست؛ بلكه عقل انسان آن را ادراك ميكند. اين معناي تسبيح، از آن جا كه دو امر آگاهانه و قولي بودن را ندارد،معناي مجازي تسبيح به شمار ميآيد).
امر دوم (شعور و آگاهي) نيز از ديدگاه قرآن در همه موجودات هست. البته اين بدان معنا نيست كه علم همهموجودات، يكسان و از يك نوع است. خداوند درباره اعضاي بدن انسان ميگويد: حتي اذا ماجاءوها شهد عليهمسمعهم و ابصارهم و جلودهم بما كانوا يعملون و قالوا لجلودهم لِمَ شهدتم علينا قالوا انطقنا اللّه الذي انطق كل شيء و هو خلقكماول مرة و اليه ترجعون تا چون بدان رسند، گوششان و ديدگانشان و پوستشان به آنچه ميكردهاند، بر ضدشان گواهي دهند و بهپوست بدن خود ميگويند: چرا بر ضد ما شهادت داديد؟ ميگويند: همان خدايي كه هر چيزي را به زبان درآورده ما را گويا گردانيده است و اونخستين بار شما را آفريد و به سوي او برگردانيده ميشويد{M، (فصلت، ايه 21 و 22). از اين آيات دو نكته استفاده ميشود:
1- اعضاي بدن در حيات اين دنيا داراي شعورند؛ زيرا شهادت در آخرت مستلزم شعور و شهود اين دنيااست.
2- نطق اختصاص به برخي موجودات ندارد و همه موجودات نطق دارند.
3- قولي بودن تسبيح نيز ثابت است؛ زيرا حقيقت قول عبارت است از كشف آگاهانه آنچه در ضمير است وصدا ولفظ در حقيقت قول دخيل نيست؛ گرچه قول انسان غالبا بالفظ است. اما وجود لفظ شرط تحقق قول نيست.
در فرهنگ قرآن، كلام، قول، امر، نهي و... به هر چيزي كه كاشف از مقاصد است اطلاق ميشود. پس تسبيحموجودات عالم، تسبيح حقيقي ميباشد، نه تسبيح مجازي كه به معناي زبان حال و دلالت عقلي وامثال آن است،(الميزان، ج 13، ص 117).
شاهد قرآني اين مطلب اين است كه قرآن پس از ذكر تسبيح موجودات، ميفرمايد: شما تسبيح آنها را نميفهيمد،(الميزان، ج 13، ص 119). ان من شيء الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم و هيچ چيز نيست مگر اين كه در حالستايش تسبيح او ميگويد ولي شما تسبيح آنها را نمييابيد{M، (اسرا، آيه 44).
اگر مراد از تسبيح موجودات، معناي مجازي آن بود كه براي همگان قابل فهم است؛ پس معلوم ميشود مراد ازتسبيح همان معناي حقيقي آن است. علاوه بر قرآن، روايات نيز دلالت بر همين معنا دارند كه ميتوانيد به الميزان (ج13، ص 129، ذيل آيه 44 «سوره اسري») رجوع كنيد.
نظرات شما عزیزان: