((حليمه)) ميگويد: آنگاه كه من پروش نوزاد ((آمنه)) را متكفل شدم, در حضور مادر او خواستم او را شير دهم. پستان چپ خود را كه داراي شير بود در دهان او نهادم, ولي كودك به پستان راست من بيشتر متمايل بود. اما من از روزي كه بچه دار شده بودم, شيري در پستان راست خود نديده بودم. اصرار نوزاد, مرا برآن داشت كه پستان راستِ بي شير خود را در دهان او بگذارم. هماندم كه كودك, شروع به مكيدن كرد, رگهاي خشك آن پر شير شد و اين پيش آمد موجب تعجب همه حضار گرديد.
2- باز او ميگويد: از روزي كه ((محمد)) را به خانه خود بردم, روز بروز خير و بركت در خانه ام بيشتر شد, و دارائي و گله ام فزونتر گرديد .
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
سوالات و شبهات،
،
:: برچسبها:
حضرت محمد(ص),