«بدن برزخي» از لوازم وجودي «روح» انسان است و روح ميتواند در صورت آزادي از اسارت بدن، با «بدن برزخي و مثالي» متمثل شود و وقت مرگ - كه روح از حجاب بدن آزاد ميشود - با «قالب مثالي» و «بدن برزخي» متمثل شده و با اين تمثل در نظام برزخي قرار ميگيرد.
توضيح آنكه، در جاي خود مستدل گشته كه روح از مرتبه اصلي و موطن اولي خود، نزول كرده و در اسفلالسافلين قرار گرفته،اشاره به اين آيه است كه: (لقد خلقناالانسان في احسن تقويم ثم رددناه اسفل سافلين) «ما انسان را در صورتي [ زيبا] و با قوام وجودي كاملتري خلق كرديم و سپس او را به عالم پايينتري آورده و قرار داديم»، تين (95)، آيه 4. [ ك ]و ر.ك: شجاعي، محمد، مقالات، ج 1، بخش دوّم. و محجوب به حجاب بدن شده است. بدتر از آن، آدمي اين سير نزولي را فراموش كرده و توجهي به آنچه پيش آمده ندارد؛ بلكه برعكس پس از قرار گرفتن در حجاب ماده وبدن و قانع بودن به آن و حتي دوست داشتن اين حجاب و اول و آخر دانستن آن و سعي و تلاش در حفظ و تثبيت آن و خود را در آن فاني ديدن و دانستن؛ صورت اصلي روح را از او گرفته و او را از همه كمالات وجودي - به جز معدودي و محدودي از آن - جدا كرده است.
اگر روح بعد از تنزل، به خود بيايد و خويش را در حجاب و محبوس بدن ببيند و متذكّر موطن و منزلت اصلي خود بشود و بفهمد كه در چه چاهي قرار گرفته و چه خسراني عايد او شده است و دريافت كند كه تنها راه خلاصي اومجاهدت، حركت، هجرت و انقطاع از ماده و ماديات است و پس از آن در حركت به سوي موطن اصلي خود كه همان (قرب حضرت حق) است، - تلاش و كوشش كرد؛ به هر اندازه كه تحصيل قرب كرده و از ماده خود را تجريد و خلاص كند، خود را بيشتر و بهتر يافته و چهره اصلي خود را بيش از پيش، باز خواهد يافت. اگر خود را بيابيم و ببينيم، ما اين نيستيم كه هستيم، در آن صورت تمثّل روح با بدن «برزخي» در همين زندگي دنيايي، يكي از مسائل ساده و معمولي خواهد بود.
از سويي، هر قدر كه نفس و روح، در سير صعودي خود كاملتر شود، با بدني لطيفتر از بدن مادي و متناسب با آن عالم يا عوالم، اتصال شديدتر پيدا كرده و در نتيجه اتحاد ميان آن دو (نفس و بدن) قويتر ميشود. با اين تحليل مشخص ميشود كه نفس با تبدل از حيات دنيايي به حيات برزخي، «بدن مادي» خود را رها كرده و با «بدن مثالي» خود متحد ميشود؛ بدني كه متناسب با «نظام برزخي» بوده و اتحادش با روح، قويتر از اتحاد آن با بدن مادي در زندگي دنيايي است.
«قالب مثالي» موجود در خواب، ميتواند ما را به «بدن برزخي» تا حدودي هدايت كند؛ چرا كه هنگام خواب - كه تعلق روح به بدن مادي تا اندازهاي كم و از حدود مادي تا اندازهاي آزاد ميشود - روح خود را با يك نوع «تمثل مثالي» يافته و خود را با بدني شبيه بدن مادي و دنيايي ميبيند و اين دليل روشني است كه روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادي يا تعلق كمتر، قدرت تمثل به «بدن مثالي» را دارد.
انسان در وقت خواب و خواب ديدن - حال چه اين خواب درست باشد يا نادرست؛ رؤيايي صادق باشد يا غير صادق؛ با تعبير باشد يا بدون تعبير - خودش را با همان بدن و با همان شكل و تصوير ميبيند و اين نشانگر وجود «بدن مثالي» و «قالب برزخي» است كه با انتقال روح از اين عالم مادي، به نظام برزخي به وجود نيامده است؛ بلكه قبلا هم در آن نظام بوده؛ ولي ما از آن محجوب بودهايم و اگر اين حجاب (تعلق و توجّه به نظام مادي وماديات) را كنار زنيم، هم اكنون نيز خود را در آن «قالب مثالي» متمثل ميبينيم؛ چنان كه در عالم خواب تا حدودي كه تعلّق روح به بدن مادي كم ميشود و بدن مادي ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است، خود را با بدني مشابه با اين بدن مييابيم و سيرها، حركتها، فهمها، ديدنها، شنيدنيها، خوردنيها و خواستنيها با آن داريم.
از نظر روايات «بدن برزخي» امري مسلم و قطعي است؛ چنان كه ابيولاد حناط ميگويد: «به امام صادق(ع) عرض كردم: فدايت شوم! روايت ميكنند كه ارواح مؤمنان در چينهدانهاي پرندههاي سبز رنگي است كه در حول عرش وجود دارد. امام [ صادق(ع)] فرمودند: نه اين طور نيست، كرامت مؤمن نزد خداوند، بالاتر از اين است كه خداوند متعال روح وي را در چينهدان پرندهاي قرار دهد. اما [ روح مؤمنان] در بدنهايي شبيه بدنهاي دنيايي آنان است».«عن ابي ولاد الحنّاط، عن ابي عبداللَّه(ع) قال: قلت له: جعلت فداك يروون ان ارواح المؤمنين في حواصل طيور خضر حول العرش، فقال: لا، المؤمن اكرم علي اللَّه من ان يجعل روحه في حوصلة طير، لكن في ابدان كابدانهم»؛ (بحار الانوار، ج 6، ص 268، روايت 119).
اين حديث به روشني دلالت بر وجود «بدن مثالي» در نظام برزخ ميكند كه ارواح در آن قرار ميگيرد.
«ابي بصير» از امام صادق(ع) نقل ميكند كه فرمود: «ارواح انسانها به صورت جسدهاي دنيايي، بر درختي در بهشتاند، همديگر را ميشناسند و با هم گفتوگو ميكنند. هنگامي كه روح انسان[ تازه] بر آنان وارد شود، به يكديگر ميگويند: او را به حال خود واگذار كنيد؛ زيرا كه تازه از هول عظيمي رهايي يافته است. سپس از او سؤال ميكنند: فلاني چه كرده و فلاني در چه حالي است؟ اگر به آنان جواب داد كه من فلاني را در حال حيات ترك كردم، اميدوار ميشوند كه از نجات يافتهها باشد و اگر به آنان پاسخ دهد كه فلاني مرده است. ميگويند: پس او سقوط كرده [ و به عالم پست جهنم افتاده است]».عن ابي بصير، عن ابي عبداللَّه(ع) قال: ان الارواح في صفةالاجساد في شجرة في الجنة تعارف و تسائل، فاذا قدمت الروح علي الارواح تقول: دعوها فانها قد افلتت من هول عظيم، ثم يسألونها: ما فعل فلان؟ و ما فعل فلان؟ فان قالت لهم؛ تركته حيّا ارتجوه، و ان قالت، لهم: قد هلك، قالوا: قد هوي هوي»؛ همان، ص 269، روايت 121).
امام صادق(ع) در اين روايت، تعبير به «ارواح انسانها در صفت جسدهاي دنيايي» فرموده، كه معناي تمثل دارد و اينكه ارواح در نظام برزخي، به صفت جسدهاي دنيايي ظاهر ميشوند.براي اطلاعات تفصيلي ر.ك: عروج روج، صص 52-59؛ معاد يا بازگشت به سوي خدا، ج 1، صص260-276.
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
سوالات و شبهات،
،
:: برچسبها:
بدن برزخي,