معجزات و كرامات امام محمد تقی(ع)

صفحه نخست

ايميل ما

آرشیو مطالب

لينك آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ايميل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لينك آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

::مراسم های مسجد ثارالله
::شهدای مسجد ثارالله
::مذهبی
::سیاسی
::احادیث
::معصومین
::احکام
::قرآن
::فضیلت و خواص سوره های قرآن
::تفسیر قرآن
::صدا
::دعای روزهای هفته
::دانلود
::دانلود نرم افزار مذهبی
::دانلود فایل های پی دی اف مذهبی
::احکام شرعي نماز
::خداشناسی و راه های آن
::سوالات و شبهات
::انقلاب ایران
::زندگینامه امامان
::زندگينامه علماء
::جــنــگ نــــرم
::دعای هر روز ماه مبارک رمضان
::مسائل در مورد امام علی (علیه السلام)


تمام لينکها تماس با ما


نويسندگان :
:: میثم حیدری و امیرحسین زینلی
:: حامــد نجــفی
:: امیررضا صالح پور
:: امیر حسین نزهتی

آمار بازديد :

:: تعداد بازديدها:
:: کاربر: Admin







پيام مديريت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، به وبلاگ من خوش آمديد .لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وبلاگ ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما در بهتر شدن كيفيت مطالب وبلاگ کمک کنید .


معجزات و كرامات امام محمد تقی(ع)

معجزه و كرامات به اذن خداوند سبحان از نشانه هاي ائمه معصومين (ع) است .

نمود معجزات و كرامات ائمه اطهار(ع) از آغاز دوره امامت امام جواد(ع) به بعد در زندگي و سيره معصومين (ع) از جايگاه ويژه اي برخوردار است؛ چرا كه محدوديت شديد ائمه در اين دوره از سوي مخالفين و ظهور فرقه ها و نحله هاي گوناگون موجب گشت تا امام جواد (ع) و ائمه پس از او براي اثبات حقانيت و امامت خويش بيش از ائمه قبل، از قدرتي كه خداوند سبحان در اين خصوص به آنها عطا كرده بود استفاده كنند.



شفاي چشم

محمد بن ميمون مي گويد : به همراه امام رضا(ع) در مكه بودم. به حضرت عرض كردم مي خواهم به مدينه بروم، نامه اي براي ابي جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(ع) تبسمي كرد و نامه اي نوشت . به مدينه رفتم در حاليكه چشمهايم به دردي مبتلا بود . به درب خانه امام جواد (ع) رفتم، نامه را تحويل دادم . موفق غلام امام ، گفت : سر نامه را بگشا و در پيش روي امام قرار ده . اين كار را كردم، آنگاه حضرت جواد (ع) فرمود : اي محمد وضعيت چشمت چگونه است ؟ عرض كردم يا بن رسول الله ، همانگونه كه مشاهده مي فرماييد بيمار است و نورش رفته است .

حضرت جواد (ع) دستش را دراز كرد ، بر چشمم كشيد ، بيناييم چون سالمترين زمانش گشت . دستها و پاهاي حضرت را بوسيدم و در حالي بازگشتم كه بينايي ام را بازيافته بودم و اين در زماني بود كه سن حضرت كمتر از سه سال بود.

مسندالامام الجواد (ع) ،ص117 � الخرائج والجرائح ،ج1،ص 372 - موسوعة الامام الجواد(ع) ،ج1، ص235 - اثبات الهداه ، ج3 ،338 - بحارالانوار ، ج 50 ،ص 46 - مدينة المعاجز ،ج 7 ، ص372 � كشف الغمة ،ج2، ص365 � حلية الابرار،ج4، ص540



آزادي از زندان


اباصلت مي گويد : پس از دفن حضرت رضا(ع) ، به دستور ماُمون يك سال زنداني شدم. پس از يك سال از تنگي زندان و شب نخوابي به ستوه آمدم ، دعا كردم و براي رهايي از زندان محمد(ص) و آل محمد (ص) متوسل شوم. از خداوند خواستم به بركت آل محمد (ص)در كار من گشايشي انجام دهد .

هنوز دعايم به آخر نرسيده بود كه حضرت ابي جعفر(ع) نجات بخش گرفتاران عالم ، وارد زندان شد و فرمود: اي اباصلت از تنگناي زندان بي تاب شده اي .عرض كردم به خدا سوگند سخت بي تابم .

فرمود: برخيز ، دستي به زنجيرها زد و غل و زنجيرها از دست و پاي من بر زمين افتاد. سپس دست مرا گرفت و از كنار نگهبانان زندان عبور داد .نگهبانان در حالي كه مرا نظاره مي كردند ، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم . سپس حضرت فرمود : برو در امان خدا كه هرگز نه دست مامون به تو مي رسد و نه دست تو به مامون.

اباصلت مي گويد : همانگونه كه حضرت فرمود تا حال مامون را نديده ام. عيون اخبار الرضا (ع) ،ج 2، ص678



خشك شدن دست نوازنده

محمد بن ريان نقل مي كند : مامون براي رسيدن به هدفش (بدنام كردن حضرت امام جواد(ع) ) همه نوع نيرنگي را در خصوص امام جواد(ع) به كار برد اما هيچ كدام از آنها براي وي سودي نداشت .
به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (ع)، صد كنيز زيبا را انتخاب كرد كه هر يك جامي پر از گوهر درخشان در دست داشتند .مامون به كنيزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جايگاه دامادي به استقبال وي رفته و به او خوشامد گويند .كنيزكان به سوي حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولي امام هيچ التفاتي به آنها نكرد .
در دربار مامون مردي به نام مخارق كه ريشي بلند وصوتي خوش داشت و عود مي نواخت وجود داشت . وي به مامون گفت من توان آنرا دارم كه نقشه ات را - وادار كردن حضرت به لهو و لعب - عملي سازم .
از اينرو در مقابل امام جواد (ع) نشست و شروع به خواندن آواز كرد. كساني كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگاميكه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خواني كرد، امام جواد (ع) سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وي نهيب زد و فرمود: "اتق الله يا ذالعثنون " از خدا بترس اي ريش بلند . دست مخارق از حركت ايستاد ، عود از دستش افتاد و ديگر هرگز نتوانست عود بنوازد.
روزي مامون از بلايي كه بر سر مخارق آمده بود از وي سئوال كرد . مخارق پاسخ داد چون امام جواد(ع) بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولي شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت .
الكافي ،ج1،ص 494 - اثبات الهداة ،ج3 ،ص332 - مدينة المعاجز ،ج7 ،ص 303 - حلية الابرار ،ج4،ص565 - الوافي ،ج3،ص 828 - المناقب ،ج4 ،ص396 - البحار ،ج50،ص61



شهادت عصا بر امامت

يحيي بن اكثم از علماي دربار عباسي مي گويد :
روزي براي زيارت قبر رسول خدا (ص) رفته بودم كه امام جواد (ع) را ديدم، با او در خصوص مسائل گوناگوني مناظره كردم ، همه را پاسخ داد. به او گفتم : خواستم از شما چيزي بپرسم اما شرم دارم از پرسش.
امام فرمودند : بدون آنكه سئوالت را بپرسي من پاسخ آنرا مي دهم . تو ميخواهي بپرسي امام كيست ؟
گفتم : آري به خدا سوگند همين است ؟!
فرمود: منم
گفتم: بر اين مدعا نشانه و حجتي داريد ؟
در اين لحظه عصايي كه در دست امام بود به سخن آمد و گفت :
" اّنه مولايي امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولاي من حجت خداوامام اين زمان است.
الكافي ،ج1،ص 353 - الامام الجواد (ع) من المهد الي اللحد ، ص 72



ميوه دادن درخت سدر

شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند : زماني كه حضرت جواد (ع) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند ، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد .
در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد .امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس ازخواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد . پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(ع) هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.
موسوعة الامام الجواد (ع) ،ج1 ،ص246- الارشاد ،ص323- كشف الغمة ،ج2،ص358 - بحار الانوار ،ج83 ،ص100- وسائل الشيعة ،ج6 ،ص 490 - مدينة معاجز،چ7،ص357


طي الارض و آزاد كردن زنداني

شيخ مفيد و طبرسي از محمد بن حسان و علي بن حسان از علي بن خالد روايت مي كنند : زماني كه در سامرا بودم خبر آوردند كه مردي كه مدعي نبوت است از شام آورده و زنداني كرده اند. براي من شنيدن چنين سخني گران بود. تصميم گرفتم به زندانبانان محبت كرده _قلب آنان را به دست آورم - از اينرو با آنان رابطه برقرار كردم و آنان اجازه دادند تا با وي ملاقات كنم . چون به نزد او رفتم بر خلاف شايعات پخش شده او را فردي عاقل و فرهيخته يافتم .
به او گفتم: فلاني به تو نسبت ادعاي نبوت داده اند و به همين دليل نيز زنداني شده اي .
وي گفت : هرگز چنين ادعايي نكرده ام .ماجراي من از اين قرار است كه در موضع معروف به راس الحسين شام، جايي كه سر مبارك حضرت حسين (ع) را در انجا نصب كرده اند، مشغول عبادت بودم كه ناگهان شخصي به نزد من امد و گفت بر خيز برويم . بلند شدم و به همراه وي حركت كردم ، كمي كه راه رفتيم خودم را در مسجد كوفه ديدم، فرمود :
اينجا را مي شناسي ؟ گفتم : بله مسجد كوفه است . او در آنجا نماز خواند من هم نماز خواندم. سپس با هم از آنجا بيرون آمديم. كمي راه رفتيم، ناگهان خود را در مسجد مدينه مشاهده كردم. وي به رسول خدا (ص) سلام كرد و نماز خواند، من نيز با او نماز خواندم. سپس از آنجا خارج شديم. مقداري با هم قدم زديم كه ناگاه خود را در مكه ديدم، او كعبه را طواف كرد ،من نيز طواف كردم . سپس از آنجا خارج شديم، چند قدمي راه نرفته بوديم،كه خود را در جاي نخست، در شام و در حال عبادت الهي مشاهده كردم. آن مرد رفت، در شگفتي فرو رفته بودم كه خدايا اين چه كسي و اين چه كرامتي بود؟ يك سال از اين واقعه گذشت كه باز همان مرد آمد. از ديدن او خوشحال شدم. از من خواست كه با وي همراه شوم و چون سال گذشته مرا به كوفه ، مدينه و مكه برد و به شام بازگرداند. وقتي خواست برود به او گفتم : تو را به خداوندي كه چنين قدرتي را به تو عطا كرده است سوگند مي دهم كه بگويي كيستي ؟
فرمود من محمد بن علي بن موسي بن جعفر هستم .
من اين ماجرا را به دوستان و آشنايان بازگو كردم و اين ماجرا پخش شد تا اينكه مرا دستگير و به ادعاي نبوت به اينجا آوردند .
گفتم: جريان تو را با محمد بن عبد الملك زيات در ميان مي گذارم .
گفت : بازگو كن
من نامه اي به او كه در آن وقت وزير اعظم معتصم عباسي بود نگاشتم و موضوع را با وي در ميان گذاشتم .
وي در زير نامه من چنين نوشت: نيازي به آزاد كردن او از سوي ما نيست. به كسي كه در يك شب او را از شام به كوفه و از كوفه به مدينه و از مدينه به مكه برد و سپس به شام بازگرداند، بگو تا وي را از زندان رهايي بخشد .
علي بن خالد مي گويد : پس از مشاهده پاسخ وزير معتصم عباسي و نااميد شدن از نجات او با خود گفتم :بايدا نزد او رفته و او را دلداري دهم . چون به زندان رفتم ، ماموران زندان مضطرب و پريشان از اين سوبه آن سو مي دويدند .
جريان را پرسيدم : گفتند زنداني مدعي نبوت كه در غل و زنجير در پشت درهاي بسته و قفل شده بود معلوم نيست به آسمان پر كشيده يا زير زمين فرو رفته و يا مرغان هوا اورا شكار كرده اند .
علي بن خالد كه فردي زيدي مذهب بود با مشاهده چنين واقعه اي به امامت امام جواد (ع) معتقد و از اعتقاد خوب و راسخي بر خوردار شد.
الخرائج و الجرائج ،ج1،ص380 - بحارالانوار،ج25،ص376 - الكافي ،ج1،ص492 - مدينة المعاجز،ج7 ، ص422 - البرهان ،ج2،ص493 - موسوعة الامام الجواد(ع)،ج1،ص227



نقره از برگ زيتون

ابو جعفر طبري از ابراهيم بن سعيد نقل مي كند كه : حضرت امام جواد (ع) را ديدم كه بر برگ درخت زيتون دست مي زد و آن برگها به برگ نقره تبديل مي شد . من آنها را از حضرت گرفتم ، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغييري نكردند . دلائل الامامة، ص398 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1،ص228- اثبات الهداة ، ج3 ،ص 345



طلا شدن خاك


اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد : در روز عيدي به خدمت حضرت جواد (ع) رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم . حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد . آن را به من عطا كرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود .
اثبات الهداة ،ج3 ،ص 338 - بحارالانوار ،ج 50 ،ص 49 - مدينة المعاجز ،ج 7 ،ص373 - موسوعة الامام الجواد (ع)،ج 1 ،ص 253




جاي انگشت بر سنگ


عمر بن يزيد مي گويد : امام محمد تقي(ع)را ديدم. به آن حضرت گفتم: يا بن رسول الله ، نشانه امامت چيست ؟
حضرت فرمود: امام كسي است كه توان چنين كاري را داشته باشد . دست خود را بر سنگي نهاد و جاي انگشتش بر آن ظاهر شد .


نرم شدن آهن


راوي نقل مي كند : حضرت امام جواد (ع) را ديدم كه آهن را بدون آنكه در آتش نهد مي كشيد و سنگ را با خاتم خود نقش مي زد .
مدينة المعاجز ،ج7 ،ص322 - اثبات الهداة ،ج3 ، ص 345 - دلائل الامامة ،ص 399 - نوادر المعجزات ،ص 181 - موسوعة الامام جواد (ع) ،ج1 ،ص 252



زنده كردن گاو مرده


در سفر امام جواد (ع) از مدينه به بغداد، وقتي حضرت به سر زمين زباله - منطقه واقع در نزديكي كوفه رسيدند - زن ضعيفي را مشاهده كردند كه بر بالاي جسد گاوي مرده در كنار راه نشسته و گريه مي كند ؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد .
زن در جواب گفت: يا بن الرسول الله، من زني ضعيفم، قدرت هيچ كاري را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگي ام بود كه اكنون مرده است .
حضرت فرمود: اگر خداي متعال آن را زنده كرد چه خواهي كرد ؟
عرض كرد اي پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود .
آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جاي آورد و درباره دعا كرد؛ سپس با پاي مبارك خود به پهلوي گاو زد و حيوان زنده شد .
در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسي بن مريم است .
حضرت فرمود: نه ، بلكه او بنده اي از بندگان مورد عنايت خداست ، اين از اوصياي پيامبران است .
الثاقب في المناقب ،ص 503 - مسندالامام الجواد (ع)، ص125


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: سوالات و شبهات، ،
:: برچسب‌ها: معجزات و كرامات, امام محمد تقی(ع),

نوشته شده توسط میثم حیدری و امیرحسین زینلی در یک شنبه 7 خرداد 1391


:: مراسم دهه اول فاطمیه (س) در مسجد ثارالله
:: حضور جناب آقای مرتضی نبوی به مناسبت ایام ا... دهه مبارک فجر/گزارش تصویری
:: فراخوان حضور در راهپیمایی یوم الله ۲۲ بهمن
:: رهبر معظم انقلاب در دیدار با نیروی هوایی: توافق نکردن بهتر از توافق بد است/ضربه متقابل مردم در ۲۲ به
:: حضور جناب آقای بیژن نوباوه به مناسبت ایام ا... دهه مبارک فجر/گزارش تصویری
:: نمازگزاران مسجد ثارالله توهین نشریه شارلی ابدو به پیامبر اکرم (ص) را محکوم کردند / گزارش تصویری
:: عناوین گناهان کبیره چیست؟
:: حاضري از حرم امام روح الله تا جمكران مهدي فاطمه(س) پا به پاي من بيايي؟
:: کسانی که از رهبری زاویه گرفتند جا مانده و تباه شدند
:: دیدار مردم شریف قزوین با دکتر سعید جلیلی / گزارش تصویری
:: مراسم پرفیض دعای کمیل در مسجد ثارالله / گزارش تصویری
:: دیدار جلیلی با مردم قزوین؛ شنبه بعد از نماز مغرب و عشا ‌در مسجد امام خمینی (ره)
:: گزارش تصویری از سفر دکتر علی اکبر ولایتی به قزوین
:: درمان فوری مشکلات اقتصادی کشور در عرض ۱۰۰ روز/ تأسیس بیمه سلامت ایرانیان
:: ولایتی به مقام شامخ شهید بابایی ادای احترام کرد
:: اس ام اس های تبریک ولادت حضرت علی (علیه السلام) و روز پدر
:: ولادت حضرت عـلــی (علیه السلام) و روز پدر مبارک
:: از عرش به فرش
:: خدا ما را "کور" نیآفرید
:: مراقب راهش و آخرت خود باشید!





به وبلاگ مسجد ثارالله استان قزوین خوش آمدید.




:: اسفند 1393
:: بهمن 1393
:: دی 1393
:: خرداد 1392
:: ارديبهشت 1392
:: فروردين 1392
:: بهمن 1391
:: دی 1391
:: آذر 1391
:: آبان 1391
:: مهر 1391
:: شهريور 1391
:: مرداد 1391
:: تير 1391
:: خرداد 1391
:: ارديبهشت 1391

آبر برچسب ها

فضیلت و خواص , مسجد ثارالله , ماه رمضان , تفسیر , کانون فرهنگی هنری امام موسی صدر , تفسیر المیزان , ماه مبارک رمضان , قرآن , مسجد ثارالله(علیه السلام) , امام زمان , نماز , امام موسی صدر , جنگ , جنگ نرم , حضرت مهدی(عج) ,

صفحه نخست | ايميل ما | آرشیو مطالب | لينك آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by masjedsarallah
Design By : wWw.Theme-Designer.Com