)سوره فلق مكي است و پنج آيه دارد ( 5)
سورة الفلق
بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قُلْ أَعُوذُ بِرَب الْفَلَقِ(1) مِن شرِّ مَا خَلَقَ(2) وَ مِن شرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَب(3) وَ مِن شرِّ النَّفَّثَتِ في الْعُقَدِ(4) وَ مِن شرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسدَ(5)
ترجمه آيات
به نام الله كه بخشنده به همه و مهربان به خواص از بندگان است .
بگو پناه ميبرم به پروردگار صبحدم ( 1) .
از شر هر چه كه او خلق كرده و داراي شر است ( 2) .
و از شر شب وقتي كه با ظلمتش فرا ميرسد ( 3) .
و از شر زنان جادوگر كه به گرهها ميدمند و افسون ميكنند ( 4) .
و از شر حسودي كه بخواهد زهر حسد خود را بريزد ( و عليه من دست بكار توطئه شود ) ( 5) .
بيان آيات
در اين سوره به رسول گرامي خود دستور ميدهد كه از هر شر و از خصوص بعضي شرور به او پناه ببرد ، و اين سوره به طوري كه از روايات وارده در شان نزولش بر ميآيد در مدينه نازل شده است .
ترجمة الميزان ج : 20ص :680
قل اعوذ برب الفلق مصدر عوذ كه كلمه اعوذ متكلم وحده از مضارع آن است ، به معناي حفظ كردن خويش و پرهيز دادن از شر از راه پناه بردن به كسي است كه ميتواند آن شر را دفع كند ، و كلمه فلق - به فتحه اول و سكون دوم - به معناي شكافتن و جدا كردن است ، و اين كلمه در صورتي كه با دو فتحه باشد صفت مشبههاي به معناي مفعول خواهد بود ، نظير قصص به دو فتحه ( چون قصص به كسره اول و فتحه دوم جمع قصه است)، كه به معناي مقصوص يعني حكايت شده ، و يا نقل شده است ، و غالبا اين كلمه بر هنگام صبح اطلاق ميشود ، و فلق يعني آن لحظهاي كه نور گريبان ظلمت را ميشكافد و سر بر ميآورد .
و بنا بر اين ، معناي آيه چنين ميشود : بگو من پناه ميبرم به پروردگار صبح ، پروردگاري كه آن را فلق ميكند و ميشكافد ، و مناسب اين تعبير با مساله پناه بردن از شر ، كه خود ساتر خير و مانع آن است ، بر كسي پوشيده نيست .
ولي بعضي از مفسرين گفتهاند : مراد از كلمه فلق هر چيزي است كه از كتم عدم به وسيله خلقت سر بر آورد ، براي اينكه خلقت و ايجاد در حقيقت شكافتن عدم ، و بيرون آوردن موجود به عالم وجود است ، در نتيجه رب فلق مساوي با رب مخلوق است .
بعضي ديگر گفتهاند : كلمه فلق نام چاهي است در جهنم .
مؤيد اين قول بعضي از رواياتي است كه در تفسير اين سوره وارد شده .
من شر ما خلق يعني از شر هر مخلوقي ، چه انسان و چه جن و چه حيوانات و چه هر مخلوق ديگري كه شري همراه خود دارد ، پس ، از عبارت ما خلق نبايد توهم كرد كه تمامي مخلوقات شرند و يا شري با خود دارند ، زيرا مطلق آمدن اين عبارت دليل بر استغراق و كليت نيست .
و من شر غاسق اذا وقب در صحاح ميگويد : كلمه غسق به معناي اولين مرحله از ظلمت شب است ، وقتي گفته ميشود قد غسق الليل معنايش اين است كه تاريكي شب فرا رسيد ، و عاسق شب ، آن ساعتي است كه شفق سمت مغرب ناپديد شود .
و كلمه وقوب كه مصدر فعل ماضي وقب است ، به معناي داخل شدن است .
ترجمة الميزان ج : 20ص :681
در نتيجه معناي آيه اين ميشود : و از شر شب وقتي كه با ظلمتش داخل ميشود .
و اگر در آيه شريفه شر را به شب نسبت داده ، به خاطر اين بوده كه شب با تاريكيش شرير را در رساندن شر كمك ميكند ، و به همين جهت ميبينيم شروري كه در شب واقع ميشود بيشتر از شرور واقع در روز است .
علاوه بر اين ، انسان كه مورد حمله شرور است ، در شب ناتوانتر از روز است .
ولي بعضي گفتهاند : مراد از كلمه غاسق خصوص شب نيست ، بلكه هر شري است كه به آدمي هجوم بياورد ، هر چه ميخواهد باشد .
در آيه اول مطلق شر را ذكر كرد ، و در آيه دوم خصوص شر غاسق را ياد آور شد ، و اين خود از باب ذكر خاص بعد از عام است ، تا اهتمام بيشتر نسبت به خاص را برساند ، و در اين سوره بعد از ذكر شر عام ، به خصوص سه شر اهتمام شده است : يكي شر شب وقتي داخل ميشود .
و دوم شر ساحران .
و سومشر حاسد ، كه مشغول توطئه ميگردد .
و اهتمام بيشتر نسبت به اين سه نوع شر بخاطر اين است كه انسان از اين سه شر غافل است ، يعني اين سه نوع شر در حال غفلت آدمي حمله ميآورند .
و من شر النفاثات في العقد يعني و از شر زنان جادوگر ساحر ، كه در عقدهها و گرهها عليه مسحور ميدمند ، و به اين وسيله مسحور را جادو ميكنند .
و اگر از ميان جادوگران ، خصوص زنان را نام برد ، براي اين بود كه سحر و جادوگري در بين زنان بيشتر است تا مردان ، و از اين آيه استفاده ميشود كه قرآن كريم تاثير سحر را في الجمله تصديق دارد ، و نظير اين آيه در تصديق سحر آيه زير است كه در داستان هاروت و ماروت ميفرمايد : فيتعلمون منهما ما يفرقون به بين المرء و زوجه و ما هم بضارين به من احد الا باذن الله ، و نيز نظير آن ، آيهاي است كه سخن از ساحران فرعون دارد .
ولي بعضي از مفسرين گفتهاند : آيه مورد بحث نظري به سحر ندارد ، بلكه مرادش از دمندگان در گرهها ، آن زناني است كه با تسويلات خود تصميمهاي شوهران را از ايشان ميگيرند و رأي شوهران را متمايل به آن جانبي ميكنند كه خودشان صلاح ميدانند و دوست
ترجمة الميزان ج : 20ص :682
دارند ، پس مراد از كلمه عقد - كه جمع عقده است - رأي ، و مراد از نفث در عقد به طور كنايه سست كردن تصميم شوهر است .
ولي اين معنايي به دور از ذهن است .
و من شر حاسد اذا حسد يعني از شر حسود وقتي كه مبتلا به حسد گشته و مشغول اعمال حسد دروني خود شود و عليه محسود دست بكار گردد .
بعضي از مفسرين گفتهاند : اين آيه شامل چشم زدن اشخاص شور چشم نيز ميشود ، چون چشم زدن هم ناشي از نوعي حسد دروني ميگردد ، شخص حسود وقتي چيزي را ببيند كه در نظرش بسيار شگفتآور و بسيار زيبا باشد حسدش تحريك شده ، با همان نگاه ، زهر خود را ميريزد .
بحث روايتي
در الدر المنثور است كه عبد بن حميد ، از زيد بن اسلم روايت كرده كه گفت : مردي يهودي رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) را جادو كرد ، و در نتيجه آن حضرت بيمار شد ، جبرئيل بر او نازل گشته دو سوره معوذتين را آورد و گفت : مردي يهودي تو را سحر كرده و سحر مذكور در فلان چاه است ، رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) علي (عليهالسلام) را فرستاد آن سحر را آوردند ، دستور داد گرههاي آن را باز نموده ، براي هر گره يك آيه بخواند ، علي (عليهالسلام) هر گرهي را باز ميكرد يك آيه را ميخواند ، به محضي كه گرهها باز و اين دو سوره تمام شد ، رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) برخاست ، گويا پايبندي از پايش باز شده باشد .
مؤلف : و از كتاب طب الائمه نقل شده كه به سند خود از محمد بن سنان از مفضل از امام صادق (عليهالسلام) نظير اين معنا را روايت كرده .
و در اين معنا روايات بسياري از طرق اهل سنت با مختصر اختلافي وارد شده ، و در بسياري از آنها آمده كه زبير و عمار را هم با علي (عليهالسلام) فرستاد ، و در آن كتاب رواياتي ديگر نيز از طرق ائمه اهل
ترجمة الميزان ج : 20ص :683
بيت (عليهمالسلام) نقل شده.
و به اين دسته روايات اشكالي كردهاند ، و آن اين است كه اين روايات با مصونيت رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) از تاثير سحر نميسازد ، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر ميشده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكار نموده ، فرموده : و قال الظالمون ان تتبعون الا رجلا مسحورا انظر كيف ضربوا لك الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلا .
ليكن اين اشكال وارد نيست ، براي اينكه منظور مشركين از اينكه آنجناب را مسحور بخوانند ، اين بوده كه آن جناب بي عقل و ديوانه است ، آيه شريفه هم اين معنا را رد ميكند ، و اما تاثير سحر در اينكه مرضي در بدن آن جناب پديد آيد ، و يا اثر ديگري نظير آن را داشته باشد ، هيچ دليلي بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيري در دست نيست .
و در مجمع البيان است كه : از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) روايت شده كه بسيار ميشد رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) حسن و حسين را با اين دو سوره تعويذ ميكرد .
و نيز در همان كتاب از عقبة بن عامر روايت شده كه گفت : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : آياتي بر من نازل شده كه نظيرش نازل نشده ، و آن دو سوره قل اعوذ است ، اين حديث را در صحيح آورده .
مؤلف : در الدر المنثور اين حديث را به ترمذي و نسائي و غير آن دو نيز نسبت داده ، و نيز روايتي در اين معنا از كتاب أوسط طبراني از ابن مسعود نقل كرده .
و بعيد نيست كه مراد آن جناب از نازل نشدن مثل اين دو سوره اين باشد كه تنها اين دو سوره در مورد عوذه و حرز نازل شده ، و هيچ سورهاي ديگر اين خاصيت را ندارد .
و در الدر المنثور است كه احمد ، بزار ، طبراني ، و ابن مردويه از طرق صحيح از ابن عباس و ابن مسعود روايت كردهاند كه ابن مسعود دو سوره قل اعوذ را از قرآنها پاك
ترجمة الميزان ج : 20ص :684
ميكرد و ميتراشيد ، و ميگفت : قرآن را به چيزي كه جز و قرآن نيست مخلوط مكنيد ، اين دو سوره جز و قرآن نيست ، بلكه تنها به اين منظور نازل شد كه رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) خود را به آن دو حرز كند .
و ابن مسعود هيچ وقت اين دو سوره را به عنوان قرآن نميخواند .
مؤلف : سيوطي بعد از نقل اين حديث ميگويد : بزار گفته احدي از صحابه ابن مسعود را در اين سخن پيروي نكردند ، و چگونه ميتوانستند پيروي كنند ، با اينكه به طرق صحيح از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) نقل شده كه در نماز اين دو سوره را ميخواند، و علاوه بر اين در قرآن كريم ثبت شده است .
و در تفسير قمي به سند خود از ابو بكر حضرمي روايت كرده كه گفت : خدمت ابي جعفر (عليهالسلام) عرضه داشتم : ابن مسعود چرا دو سوره قل اعوذ را از قرآن پاك ميكرده ؟ فرمود : پدرم در اين باره ميفرمود : اين كار را به رأي خود ميكرده و گر نه آن دو از قرآن است .
مؤلف : و در اين معنا روايات بسياري از طرق شيعه و سني رسيده ، علاوه بر اين ، جزو بودن اين دو سوره براي قرآن ، مورد تواتر قطعي تمامي كساني است كه متدين به دين اسلامند ، و لذا ميبينيم در پاسخ بعضي از منكرين اعجاز قرآن كه گفتهاند : اگر قرآن معجزه بود نبايد در جزئيت اين دو سوره براي قرآن اختلاف شود ، گفتهاند تواتر قطعي هست بر اينكه اين دو سوره جزو قرآن است ، و اين تواتر كافي است در اينكه به اختلاف مذكور اعتنايي نشود ، علاوه بر اين آنها هم كه گفتهاند : اين دو سوره جزو قرآن نيست ، نگفتهاند كه ساخته خود رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) است ، و از ناحيه خداي تعالي نازل نشده ، و نيز نگفتهاند كه مشتمل بر اعجاز در بلاغت نيست ، بلكه تنها گفتهاند جزو قرآن نيست ، كه آن هم گفتيم قابل اعتناء نيست ، چون تواتر عليه آن قائم است .
و در الدر المنثور است كه ابن جرير ، از ابو هريره از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) روايت كرده كه فرمود : فلق نام چاهي رو پوشيده است در جهنم .
مؤلف : در معناي اين روايت روايات بسياري ديگر هست كه در بعضي از آنها آمده : فلق نام دري است در جهنم كه وقتي باز شود جهنم افروخته گردد ، اين روايت را عقبة بن عامر نقل كرده .
و در بعضي از آنها آمده چاهي است در دوزخ كه وقتي بخواهند دوزخ را شعلهور
ترجمة الميزان ج : 20ص :685
سازند از آنجا شعلهور ميكنند ، ناقل اين روايت عمرو بن عنبسه است .
و از اين قبيل رواياتي ديگر .
و در مجمع البيان ميگويد بعضيها گفتهاند : فلق چاهي در جهنم است كه اهل جهنم از شدت حرارت آن به دنبال پناهگاهي ميگردند ، ناقل اين حديث سدي است .
و ابو حمزه ثمالي و علي بن ابراهيم هم آن را در تفسير خود آوردهاند .
و در تفسير قمي از پدرش از نوفلي از سكوني از امام صادق (عليهالسلام) روايت آورده كه فرموده : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : فقر با كفر فاصله چنداني ندارد ، و حسد آن قدر مؤثر است كه گويي ميخواهد از قضا و قدر الهي هم جلو بزند .
مؤلف : اين روايت بههمين عبارت از انس از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) نقل شده .
و در كتاب عيون به سند خود از سلطي از حضرت رضا از پدر بزرگوارش ، و آن جناب از آباي گرامش از رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) روايت كردهاند كه فرمود : نزديك است كه حسد از قضا و قدر الهي سبقت بگيرد .
(اين تعبير كنايه است از شدت تاثير حسد ، نه اينكه ميتواند سبقت بگيرد ، چون تاثير حسد هم خود از قضاء و قدر الهي است) .
و در الدر المنثور است كه : ابن ابي شيبه از انس روايت كرده كه گفت : رسول خدا (صلياللهعليهوآلهوسلّم) فرمود : حسدحسنات آدمي را ميخورد ، آنچنان كه آتش هيزم را .
(لطفي كه در اين تشبيه بكار رفته از نظر خواننده مخفي نماند).
نظرات شما عزیزان:
:: موضوعات مرتبط:
تفسیر قرآن،
،
:: برچسبها:
تفسیر,
سوره فلق,
تفسیر المیزان,